نگاهی از نو و اندیشه ایی دوباره
کافه تنهایی
نگاهی از نو و اندیشه ایی دوباره

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود

افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند"

 

دکتر شریعتی

 

هر روز تعداد زیادی از مردم محروم آفریقا بدلیل عدم دسترسی به آب سالم جان خود را از دست می دهند.همه ما در ستون حوادث روزنامه ها ، خبرهای تکان دهنده ای در مورد قتل و تجاوز و غارت و... مطالعه کردیم .روزانه در دنیا قتل های دسته جمعی زیادی رخ می دهد. هر روز عده زیادی در دنیا به اسارت گرفته می شوند، بدون هیچ دفاعی از خودشان مورد تجاوز قرار می گیرند، اموال زیادی به غارت برده می شود و...

پس چرا حسین؟

اگر تنها دلیلی که حسین ، حسین است تشنگی اش ، بریدن سرش، کشتن فرزندش ، اسارت خانواده اش می باشد، خوب هر روزه همه ما شاهد قتل ها به اسارت کشیدن ها ، تکه تکه کردن بدن ها ، کشتارهای دسته جمعی چند برابر دلخراش تر از آنچه برای حسین و یارانش رخ داد هستیم. پس اگر تنها دلیلی که حسین ، حسین است همین هاست منطقی تر نیست که به جای اینکه برای انسان هایی که که 1400 سال پیش مرده اند بگرییم بر بشر امروز که مورد تجاوز و وحشی گری و قتل است گریه کنیم؟

حسینی که می خواهم در موردش صحبت کنم حسین یک رهبر مذهبی نیست . حسین انسان است ، حسینی که همه تمایلات یک انسان را دارد.

به ما گفتند حسین تنها بود و به ما نگفتند که حسین بیش از آنکه تنها باشد جوانمرد بود .نگفتند با تمام تنهای اش با تمام نیازش به کسی که اورا لبیک گوید، در حساس ترین لحظات در آخرین شب ، زمانی که بیشترین نیاز را به یاری کننده ای داشت فرصت انتخاب را به همراهانش داد حتی برای اینکه خجالت زده نشوند پیشنهاد ترک خیمه ها را به هنگام شب داد ، تا ناجوانمردی آنها را با جوانمردی خود بپوشاند و با این کار درس اختیار و جوانمردی را به بشریت یاداوری کند.

به ما گفتند حسین خوب شمشیر می زد نگفتند حسین خوب سخن می گفت و حر ها را بیدار می کرد . نگفتند زبان حسین در برابر ظلم از شمشیرش بار ها برنده تر بود.

به ما گفتند حسین می دانست که در کربلا شهید می شود و به کربلا رفت تا شهید شود و به مقام بالا نائل گردد(یعنی خودکشی کرد تا به مقام والا دست یابد!) به ما نگفتند حسین با وجود یاران اندک ، با اینکه می دانست شکست می خورد ، حاضر نشد در برابر ظلم بنشیند، حاضر نشد چشم بر روی حق ببندد.

به ما گفتند عباس دست هایش بریده شد ، به ما گفتند عباس تشنه بود . نگفتند عباس بیش از تشنه بودن وفادار بود .نگفتند ارزش دست های عباس به جرعه آبی بود که به هنگام شنیدن صدای کودکان تشنه لب فرو ریخت.

به ما گفتند بیشتر بگریید تا بیشتر ثواب کنید و به ما نگفتند بیشتر بخوانید تا آگاه تر شوید و بیشتر فکر کنید تا بیدار تر شوید.

حسینی که امروز در موردش سخن می گویم ، حسین ،تنها به عنوان رهبر مذهبی نیست . بلکه یک انسان آزاده است ، انسانی که همه تمایلات یک انسان را دارد ، حسینی که نه از روی جبر معصومیت بلکه از اختیار انسانیت این راه را بر گزید ، و به این شکل رهبر سیاسی ، اجتماعی ، مذهبی انسان های آزاده تمامی اعصار گردید.

براستی چرا حسین و یارانش را اینگونه به ما معرفی کردند؟

چرا واقعه عاشورا را تبدیل به کارناوال عاشورا، کارناوان مشکی کردند؟

چرا برای اینکه مجلس این کارناوال گرم تر شودشروع به قصه گویی کردند و قصه گوی این مجلس برای گرم کردن مجلسش همه نوع دروغ و تحریف را وارد این واقعه کرد؟ تا آن حد که حسین را آنقدر ضعیف جلوه داد که طاقت رفتن به میدان جنگ را نداشت و دست به دامن خواهرش شده بود و زینب به او دلداری می داد! آنقدر که برادر زاده اش در بحبوحه جنگ تازه داماد شده بود ! و شب عاشورا همه 72 نفر غسل کردند تا ثواب بیشتر ببرند(در حالی که جرعه ای آب برای نوشیدن نداشتند!)

ساز و آواز کارناوال را نوحه خوانی کردند و خواننده مجلس انواع اصوات را از خود درآورد تا شاید با این صداها بیشتر اشک مردم را در بیاورد.وسایل پذیرایی نذورات شد، تا خودشان آش بپزند و آش بخورند و هزاران گرسنه شب را با گرسنگی سپری کنند و به این شکل فرهنگ عاشورا را ترویج دهند!

بعد از این هم که سیر شدند شروع کنند به آدم ها ی 14 قرن پیش نفرین بفرستند و فراموش کنند که حسین گفت :"چگونه بر بت های بی جان سنگ بیندازم در حالی که بت های زنده بر مردم ظلم روا می دارند".

و فراموش کنندکه کوفیان در خواب بودند و معاویه خود را امیرالمومنین می خواند و حسین در برابر پسر امیرالمومنین! قیام کرد.و در نهایت گفتند بر حسین بگریید ، چون قیامش در برابر معاویه باعث شد به فجیع ترین شکل کشته شود ، سرش از تنش جدا شود، خانواده اش به اسارت گرفته شوند ...و این قیام او باعث شد 14 قرن بر حال زار او بگریند! تا فراموش کنیم روح او زنده است در کالبد گاندی ها ، خرمدین ها،دلواری ها،کوچک خان ها ... و فراموش کنیم که بر روح خموده خود گریه کنیم و تا ابد از برخواستن جلوی معاویه ها بترسیم و عاقبت حق طلبی را مرگ درد آور و سپس قرن ها ناله و زاری بر حال زارمان ببینیم و نفهمیم که عاشورا روز جشن جلوه آزادگی انسان است ، نه عزاداری شب هفت وچهل و سالگرد... و به قول دکتر شریعتی : "در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد".و فراموش کنیم که صدای هل من ناصر ینصرنی حسین 14 قرن است در گوش زمان پیچیده و یاری دهنده ای را می طلبد

 



نظرات شما عزیزان:

غریبه امروز آشنای دیروز
ساعت11:41---3 دی 1389
بیرون
جنگ خاموشی و فراموشی‌‌ست.

با من
درون همین شعر بنشین.
من از عاشقانی می‌گویم
که نداشتم،
تو از سفرهایی بگو
که نرفتی.

بیرون
آدم می‌کشند


مهتاب بارانی
ساعت8:43---26 آذر 1389
با دستان تو ؛
کشته شدم!
بی آنکه قطره ای خون از گلویم بریزی




نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





قهوه چی شاهرخ 11 / 9 / 1391برچسب:, (1:30) |